امام اعظم رح چگونه شخصیت بود؟
برگردان:دکتر صاحبنظر مرادی:23جدی1387
امام اعظم (رح) وهویت ملی
نویسنده: امام علی رحمن رییس جمهور،جمهوری تاجیکستان
از روزنامه جمهوریت،ارگان نشراتی حکومت تاجیکستان
در تاریخ ملی وپر غنای تمدن خلق تاجیک، بخصوص دوره اسلامی آن شخصیتها ونوابغ زیادی ظهور نموده اند. که در تشکل وتکامل فرهنگ، هویت واصالت ملی نقش بی نظیری را بجا گذاشته اند.از برکت زحمات وکارنامه پر وسعت وبشر دوستانه آنها سرشت فطری وهویت تاریخی وفرهنگی ملت ما حفظ شد وبرای انکشاف آینده آن زمینه های مناسبی بوجود آمد. هر قوم وملتی به ارزشهای تاریخی خود همیشه نیاز مندی دارد.واز این ارزشها پیوسته وعاقلانه برای تربیه اخلاقی و معنوی نسلهای آینده استفاده میگردد. با رایج گردیدن دین مبین اسلام، برای خلق تاجیک روزنه ای به جهان دیگر گشاده شد،و فرهنگ ملی با فرهنگ اسلامی آمیزش رنگینی پیدا کرد. ارزشهای تاریخی خلق تاجیک به نوبه خود، فرهنگ اسلامی را بازهم غنی گردانید. در امرخیر ایجاد این ارزشهای ملی وتاریخی فرزندان بزرگ خلق تاجیک- امام محمد اسماعیل بخاری،آل برمک،یعقوب وعمرولیث صفاری، طاهر پوشنجی ،آل سامان بخصوص نماینده این خاندان با فضیلت، اسماعیل سامانی نقش برجسته وبرازنده ای دارند. درین سلسله زرین فرزند فرزانه خلق تاجیک امام ابوحنیفه نعمان ابن ثابت که بنام" امام اعظم" شهرت دارد، نیز مقام خاصه ایرا صاحب میباشد. کارنامه این شخصیت بزرگ ونابغه اصیل در دنیای علمی ومعانی تا به هنوز اسرار زیادی نا گشوده دارد،که پژوهش دامنه داری را تقاضا میکند. تا امروز روی مسایلی چون: وطن اجدادی ،نسب وکنیه امام اعظم بحث ومناظره ها ادامه دارند. تاکید این حقیقت به مورد است که اکثر مولفین پیشین ومحقیقن معاصر اعتراف میدارند،که امام اعظم بدون شک وشبه اصلا تاجیکی از سرزمین تمدن خیز خراسان بزرگ،صحیح ترگوییم از شرق این خطه بزرگ بوده است،که درآنجا اجداد اصلی تاجیکان زندگی داشتند وفرهنگ پربار جهانشمولی را ایجاد نموده اند.
مهمتر از همه عصرهای (5 و6) میلادی مرحله ای بود که درآن روند انکشاف تمدن خلق تاجیک وسعت تازه ای گرفته بود.امام اعظم واهل خانواده اش از اشراف زاده گان تاجیک محسوب میگردید.طبق اسناد تاریخی این خانواده شریف وبانفوذ در خطه کابلستان تاریخی یابامیان زاده شد ومطابق بعضی معلوماتها در مرو یا شمال باخترهم اقامت داشته است. بعد از آنکه فتوحات اسلامی به شرق خراسان توسعه یافت،در آغاز سالهای شصتم قرن هفتم میلادی کابل فتح گردید. بر اثر این تحول بابای ابو حنیفه- مرزبان، سرور با نفوذ قوم،اسیر گرفته شد.ولی او بعدا به شرافت دانش وخرد بزرگش سزاوار عنوان مولای قبیله عربی بنی تیم گردید. قابل ذکر است که این خاندان با وجود شرایط نهایت نا مساعد ونا گوار روزگار، خردمادرزادی وازلی را درضمیر خویش محفوظ داشت. چنین برخورداری از معرفت تا بدورانی ماندگار شد،که فرزند مرزبان،ثابت به کوفه نقل مکان نمودودرین شهر فارس تباران زیسته و ثروتمند گردید. ابوحنیفه هم سرمایه علمی برداشت و هم سرمایه مادی. قابل ذکرست که درین شهر، آریایی تباران زیادی عمر بسر میبردند. همین بود که روز وروزگاراین مردم به تقویت اصالت وهویت قومی وتاریخی خاندان ثابت نیز مساعدت نمود.
بایست تاکید کرد، که سالهای (60-90) عصر هفتم برای دین مبین اسلام دوره نهایت حساس بود.خلافت عرب به بزرگترین دولت زمان تبدیل یافت،که آن قلمرو وسیع مضافات ومناطق پیشرفته سراسر جهان را فراگرفته بود.اکنون بنا بر تحولات اجتماعی ضرورتی پیش آمده بود که پهلوهای زیاد روزگار مردم به نظم آورده شوند. چنین رسالت را تنهادین مبین اسلام با مقرراتی شرعی خود درهمان دور به انجام رسانیده میتوانست. بنابرین آن به آزمایش وامتحان بزرگ مواجه گردید. درین مرحله کتاب آسمانی قرآن کریم واحادیث نبوی دستور بزرگ زندگی مسلمانان بودند، ولی گذشت روزگار مسایل زیاد ونو به نوی اجتماعی را درپیش روی انسانها قرار میداد. یعنی نظام جامعه پیوسته اصلاحات وتکامل را تقاضا داشت.بی سبب نیست که مبارزه دینی، معنوی ،سیاسی و اجتماعی جریان گرفته،در نتیجه کلام ،فلسفه وتصوف ظهور نمودند.
در چنین دوران سرنوشت ساز در روز اول بهار- نوروز عجم در خاندان ثابت فرزند یگانه وصالحی بدنیا آمد،که اورا "نعمان" نامیدند.این طفل معصوم که از ابتدا خوش منش وجسور بود،بصورت هوشمند وآزاده بکمال میرسید. قرآن کریم را در ایام نورستگی خود حفظ کرد وعلوم دیگر را از استادان معروف وفاضل دورانش فرا گرفت. بعدا شغل اجدادی را پیشه نمود.در پانزده سالگی همراه قبله گاه خود به زیارت خانه خدا مشرف شد. در فاصله این فرصت مناسب با یکی از اصحاب حضرت رسول اکرم(ص) ملاقات نمود واین صحبت مفید اورااززمره "تابعین" گردانید. آموزش فراگیر درنزد فقیه مشهور حماد بن سلیمان اورا به مرتبه بلندی رسانید. بزودی درزندگی او چرخش قطعی رخ داد.:اوزندگی خودرا تماما به آموزش علوم اسلامی بخشید. میدان اصلی آموزش وتلاشهای او"کلام" بود. این زمانی بود که بحث کلامی محور تلاشهای علمی وعقلانی علما محسوب میگردید. اهل علم ومعرفت درمحفلهای خویش تحقیق کلام را به موضوع اساسی بحث ومناظره خود قرار میدادند.ابو حنیفه درین بحثها شرکت مینمودونقش بکر وفعال وسخن قطعی خودرا داشت. همین بود که در مدت کوتاهی بلند ترین مقام علمی راکسب نمود. بخش عمده آثار امام اعظم موضوعات کلامی را در بر میگیردو اولتر از همه نیروی بزرگ تفکر کلامی اورا افاده میکند. استادش حماد قبل از وفات خود سروری حوزه علمیه کوفه را به ابو حنیفه واگذار نمود. ازین پس دوره کمالات ایجادی امام اعظم فرارسید.که درآن ایام بیش از 700 نفر شاگرد داشت.
امروز زمانی فرا رسیده است،که اندیشه ها وعقاید کلامی این متفکر بزرگ اسلام مورد آموزش وبررسی عمیق وهمه جانبه قرار گیرند.این وظیفه شرافتمندانه محقیقان امروز وآینده است. ماباید میراث معنوی گذشته شخصیتهای برومند علمی،دینی،ادبی،سیاسی واجتماعی خلق خود را خوب بشناسیم وبا استفاده از آثار غنی وبا ارزش آنها جامعه امروز را در روحیه احترام به گذشتگان تربیه کرده وبدینوسیله یک دولت آزاد،آباد وعاری از تعصب واختلاف ایجاد نماییم. جهان معنوی جوانان خودراغنی سازیم، زیرا آینده کشور ودولت به شخصیت،دانش،جهان بینی وخود شناسی ملی آنها سخت وابسته میباشد. به اعتراف همه گان میدان اصلی کارنامه بزرگ وتاریخی امام اعظم فقه، یعنی علم شریعت بوده است. توجه ورجوع اوبه فقه امر قانونی بود:با فراگیری عمیق وکامل علوم اسلامی او واضحا درک نمود که فقه طرز صحیح ودرست معیین نمودن وتطبیق ساختن احکام قرآن وسنت رسول اکرم(ص) در حیات امت اسلامی میباشد ،که با انبوه عظیم وروز افزون مسایل،مشکلات وپیچیدگیهای اجتماعی وعقیدتی- فکری روبه رو بود وبدستور صحیح نیاز داشت.
طبیعیست که منبع اساسی وبنیادی نظام فقهی اسلام احکام قرآن کریم بود،که چارچوب شریعت اسلامی را معیین میسازد.ولی شناخت ودرک صحیح آن جدوجهد واقعی وپیوسته را تقاضا مینماید.امام ابو حنیفه این امر را بهتروبیشتر از سایر مجتهدین درک نمود ودرین جاده تلاش وپیکار خستگی ناپذیری داشت. اودرین راستا از منابع زیادی استفاده نمود.از افرادآگاه آموخت.بارها با مراکز مهم علمی دینی سفر کردودست آوردهای آنها را مورد بهره برداری قرار داد. در نتیجه امام نمونه عبرت بخش، شخصیت متعهد و بزرگ ،صدیق ،خداشناس وخدا ترس گردید. او با کمال مسئولیت وصدق کامل در اساس قرآن مجید،احادیث نبوی وسنن پیامبر بزرگ اسلام(ص) رفتار واجتهاد میکرد.
حضرت امام خصلتهای حمیده ای داشت. کم سخن میگفت،آزاده وبا مناعت میگشت،مدح وخود نمایی را دوست نمیداشت. نصیحتش این بود که سلطان زمان را احترام بگذارید ودر پیشش دروغ نگویید. سخاوت پیشه باشید،از سخن حق استحاله نکنید ،هرچند در روبرویتان شاهنشاه ایستاده باشد.
امام ابو حنیفه روش دقیق واحتیاط کارانه را در مورد سنت بحیث مصدر دوم فقه اسلام همچون قانون زندگی مسلمانان انتخاب نمود.این امر قبل ازهمه بیانگر صدق قلبی اوبه سنت بود. همزمان باید در نظر داشت که آنزمان هنوز علم حدیث پوره تشکل نیافته و"حدیثهای صحیح" تدوین نگردیده بودند. علاوه برآن در شرایط شدت روز افزون مبارزه سیاسی ومخالفتهای دینی امکان عملی تغیر وتعبیر ناصحیح وتحریف احادیث موجود بود.
طوریکه معلومست، اجماع همچون حکم دسته جمعی مجتهدین پس از احکام قرآن وحدیث، سر چشمه سوم فقه اسلامی دانسته میشود.اما روند اعتباری مستقل شرعی کسب نمودن آن خیلی پیچیده بود واین پدیده در شرایط برخوردهای شدید فکری آنزمان جریان داشت. درین راستا مسایل زیاد،قبل از همه معیار واضح و حقیقی اجتهاد،صفات مجتهد،حد رای،تهیه وتصویب اجماع از موضوعات بحث بر انگیز طولانی بودند.اجماع در نوبت خود در شکل گیری ورشد فقه اسلامی همچون نظام فراگیر وموثر حقوقی نقش با ارزش وتاریخی داشت.اجماع به رشداندیشه اسلامی مساعدت نمود،روحیه ایجاد وخلاقیت را تقویت بخشید،بنیاد علمی وعقلانی نظام فکری اسلام را نیرومند ساخت.سازندگی،پیشرفت ورشدرا به سمتهای مهم زندگی اجتماعی مسلمانان تبدیل نمود.ازینجهت خدمت ابوحنیفه در موردآنکه به اجماع ازحیث اعتبار همچون سرچشمه قانونگذاری اسلام مقام مستقل داده است، خیلی بزرگ میباشد. برای ما معلومست که تمدن اسلامی در عصرهای نهم ودهم رشد ونمو یافته،جامعه اسلامی به جامعه پیشرفته جهانی تبدیل گردید.درهمین رویه اجماع مورد استفاده وسیع قرار گرفته بود و"درهای" اجتهاد باز بوده اند.
بخش فعال ونیرومند جامعه ارزشهای بزرگ پیشینه وزمانه راهضم کرده و درتلاش تامین مقام پیشاهنگی خود بود،ولی این واقعیت رانمیتوان نادیده گرفت که اجماع با مشکلات معینی عینی وذهنی مواجه بود.
اولا، بنا برحساسیت مسئله های دینی، دستیابی به اجماع دینی امر نهایت مشکل بود.بخصوص در دورانی که صحابه کرام وتابعین فعال واعتبار دینی واجتماعی آنان واضح ومسلم بود.
دوم، دایره مسایل وموضوعات اجماع نسبتاً محدود بود.
سوم، تطبیق وعملکرد اجماع برای امت اسلامی بنابر گسترش قلمرو اندیشه وشدت روز افزون اختلاف وضدیتهای عقیدتی- فکری واجتماعی یکسان وعمومی نبود.
چهارم، تشکل اجماع بصفت یکی از مهمترین سرچشمه های فقه اسلامی درشرایط پیدایش وشکلگیری رویه های مفکوروی(کلام وفلسفه) وساحات مهم علوم سنتی بشمول تاریخ،جغرافیه،نجوم،ریاضیات،طب وغیره جریان میگرفت.این امر البته به مضمون،چارچوب موضوعات وخصوصیتهای اجماع تاثیرات عمیق داشت.
پنجم، اجماع افاده واضح ضرورت تاریخی وحیاتی پاسخ گفتن به تحولات وتغیرات وپدیده های نوین اجتماعی بود،که آنها مضمون پیچیده وناروشن داشتند واین امر تعبیر وتوصیف عینی آنها رامشکل میساخت.با توجه درعوامل ذکر شده وتقاضای روز افزون جامعه امام ابوحنیفه بیش ازپیش به استفاده از سرچشمه دیگر فقه اسلام- به قیاس دست زد.در همین زمینه قیاس به میدان فراختر ووسیعتر استفاده از دلایل منطقی وعقلانی تبدیل یافت.
ازهمین دوره ببعد از چهارسه حصه دانشهای مربوط به فقه،که ازقرآن وسنت گرفته شده اند، به اندیشه های امام اعظم مربوط میباشند. طوریکه انتظار میرفت قیاس مورد بحث وحتی اختلاف وضدیت گروههای داری نظرات خاص وشناخت دگماتیستیکی از هستی گردید،که درحل وفصل مسایل فقهی آنها اصلاً جانبدار استفاده تقلیدی وظاهری احکام قرآن واحادیث بوده اند. قیاس با احکام ونکاتی پیوند طبیعی ومنطقی داشت.مسایلی که درحل وفصل آنها قیاس مورد استفاده قرار میگرفت،ذاتا دارای خصلت ومضمون مشترک،مشابه وگذشته ازین به عملیه اجتماعی نهایت نزدیک میباشند. بخصوص باید تاکید نمود،که سرچشمه بنیادی واصلی قیاس احکام قرآن واحادیث پیامبر اکرم(ص) میباشد. قیاس پیوند ذاتی واصولی آنانرا حفظ نموده همزمان تابشها ومرکبات ساختاری اجتماعی بشررابیشتر وبهترمد نظر میگرفت ودر تنظیم پهلوهاو بخشهای پیچیده آن نقش مو ثر کسب مینمود.
پیوند عمیق و روز افزون قیاس در فقه اسلامی تدریجا به آن مساعدت کرد.که نظام تشکل یابنده فقه خصلت نسبتا وسیعتررا کسب نماید.به شرافت آن تمدن اسلامی نیروی عظیمی گرفته،وآثار وارزشهای بزرگ بشری رابخود جذب نمود.
امام ابو حنیفه با نبوغ وذکاوت فکری خویش بدرستی دریافت که، عرف وعادت وعنعنات مردمی نیز میتوانند سرچشمه موثر تنظیم زندگی وعموماً اجتماعیات انسانها گردند. این ارزشها حاصل تجربه طولانی بوده در مسیر تاریخ با ذکاوت و خرد انسانی و تحمل پذیری اجتماعی آن تکمیل یافته اند. طبیعیست که مضمون تاریخی اجتماعی و معنوی آنها مرکب و بعضاً ضدیت ناک است. این اصل مضمون واقعی و واضح انسانگرایی دارد. آنها در مفکوره تاریخی و جهان شناسی اجتماعی ملت و خلقیتها مقام با ارزشی را صاحب میباشند.
این واقعیت مهم بود که،معیار وارزشهای آنهااکثرا با اصول وارزشهای ادیان بزرگ جهان،وقبل از همه دین مبین اسلام مطابق داده میشدند.با درک وشناخت واضح این امر امام اعظم کاربرد واستفاده وسیع این نهادهای موثر اجتماعی را صلاح ومطلوب میدانست.قابل ذکر است که این امر عامل نهایت مهم تشکل وگسترش مذهب حنفی گردیده و موجب تبدیل یافتن آن به بزرگترین مذهب در دین اسلام گردید. کاربرد وسیع اصول ،شیوه ها ونهادهای مذهبی امام اعظم در چارچوب مکتب فقهی او نقش موثر وطولانی داشت.تشکل چنین مکتبی ازخدمات تاریخی امام اعظم است. شاگردان ونماینده گان معروف آن،قبل از همه امام ابو یوسف وامام محمد شیبانی در گرد آوری وشکل دهی وگسترش نظام عقیدتی وفکری او نقش بزرگی داشته اند. به شرافت این خدمات آنها این نظام حفظ شد،پابرجا ماند وتکامل یافت. همزمان نقش آنها دررشد اساسات فقهی وبخصوص تطبیق عملی اصول نهاد های آن در ساحات گوناگون زندگی اجتماعی،تاریخی ومعنوی نا ستردنیست.تشکل وتحول تاریخی مذهب حنفی به ضرورت تنظیم بهتر ووسیعتر امور اجتماعی وابسته بود.این نیاز تاریخی تدوین احادیث صحیح را امر واقعی نمود.که نتیجه مطلوب آن سلسله ای کتابهای جامع حدیث صحیح بود. نمونه برجسته آنها "جامع الصحیح" فرزند بزرگ خلق تاجیک امام اسماعیل بخاری(رح) میباشد. این واقعیت را نباید فراموش نمود،که اکثر مرتبان وتدوین کننده گان مجموعه های معتبر واعتراف شده احادیث صحیح نماینده گان خلق تاجیک بوده اند. تدوین این مجموعه ها بنیاد دینی- حقوقی فقه اسلامی وبخصوص مذهب فقهی امام ابو حنیفه را بصورت جدی تقویت بخشید. مواخذ گوناگون تاریخی گواه اند که،امام اعظم ومذهب فقهی اودر حفظ وتقویت اصالت قومی- ملی ،هویت تاریخی وارزشهای فرهنگی خلقهای شامل خلافت اسلامی نقش بزرگ تاریخی داشته اند. اگر امروز خلقهای مسلمان دارای اصالت وهویت تام،زبان ،فرهنگ،عرف وعادت وسنن وعنعنات خاص ناتکرار تاریخی فعایت با ثمر وسازنده داشته باشند، پس درین امر خدمات ارزنده این بزرگمرد ومذهب او خیلی خوب واضح میگردد.
خدمات امام اعظم بخصوص در حفظ وتقویت اصالت تاریخی وفرهنگی مردم مابیسابقه بزرگ وشایسته قدردانیست.دوره زنده گی امام اعظم وتشکل مذهب فقهی او مرحله تاریخی نهایت حساس ونازک به شمار میرفت. این دوره ای بود که زمینه های مناسب برای تشکل وانکشاف دولتداری ملی موجود نبود. اصول وارزشهای ملی باسبب رواج سیاست افضلیت خواهی وماهیتاً امپراتوری خلافت عملا ردمیشدند.جریانها وسازمانهای افراطی وتند رو دینی فعالیت گسترده ای داشتند. حلقات بزرگ اشراف واعیان محلی اصول وارزشهای فرهنگی حاکم را پذیرفته اصالت ملی- تاریخی خودرا از دست میدادند.اصالت خلقهای باستانی وصاحب تمدن به سرعت کاهش مییافت. فقط چند عامل،پیش از همه شیوه های استوار فرهنگی- تمدنی وگسترش و تقویت حرکتهای آزادیبخش وحفظ اصالت تاریخی مردمان تابع خلافت مساعدت مینمودند.در چنین دوران حساس امام ابو حنیفه زبان مادری خود- (فارسی-دری-تاجیکی)را همچون زبان دوم عبادت دینی،فعالیتهای فرهنگی واجتماعی جایز دانسته بخاطر حفظ ونگهداشت آن اساسهای شرعی را تامین نمود. این خدمات تاریخی امام اعظم اثبات واضح آنست که اسلام به زبان همچون زیر بینای اصلی هویت وهستی ملتها مخالفت ندارد. ملت ما باارشاد ورهنمایی چنین نوابغ وبزرگان خود زبان را همچون گوهر نایاب دریافت وآنرا با وسایل امکان پذیر حفظ نمود.رونق بخشید وشهره آفاق نمود.
مقام بلند کسب نمودن زبان تاجیکی(فارسی دری)عامل تقویت خودآگاهی وانکشاف فرهنگ وتمدن مردم تاجیک گردید. قابل تاکید است که پیروی خلق تاجیک از مذهب حنفی باعث تحکیم وحدت واتحاد آنها گردیده به گسترش جریانهای تند رو وافراطی،سازمانها ورویه های افراطی مانع گردید. امام اعظم میفرماید که،یگانگی پندار،گفتار وکردار اهل جامعه شرط بقا وهستی هر ملت است. زیاده از آن مذهب حنفی بعضی ارکان وعناصر هویت وسیرت پاک ملی ،قبل ازهمه حسن همسایگی وهمکاری،تحمل پذیری ومهمان نوازی،اعتدال ودانش اندوزی را تقویت بخشید.مذهب حنفی با روح ومضمون هستی تاریخی خلق ما سازگار افتاد.
طوریکه معلومست،مذهب حنفی محض توسط فرزندان فرزانه ورسالت پیشه سرزمین خورشیدی خراسان در پهنای وسیع آسیای مرکزی،آسیای خورد،غرب چین وهند تاریخی،بعداً توسط آن دربخشی از آسیای جنوب وشرقی گسترش یافت ومذهب حاکم گردید.تا کنون در مصر وسوریه،اردن وعراق ودیگر کشورها هنگام دادن فتوا از احکام مذهب حنفی استفاده میبرند. مقام ارجمند حنفیه سببگار آن شد که عنعنات،رسم وآیینها،ارزشهای پسندیده ملی،معیارها وارکان ساخت اجتماعی جامعه سنتی تاجیکان(بخصوص تحمل پذیری،فرهنگ همکاری،حسن معاشرت وروابط حسنه اجتماعی)و عنعنات دولتداری ما در مناطق تاریخا مهم جهان توسعه یابند. به برکت این روند زبان تاجیکی،زبان اصلی اداره،فرهنگ،ادب ومعاشرت بین خلقها و اقوام شمال ومرکز هند تاریخی گردیدواین مرتبه والای خود را بمدت تقریبا 700 سال حفظ نمود.ادبیات تاجیکی وفارسی درین خطه باستانی به اوج خود رسید وهند تا آغاز قرن بیستم مرکز معروف ادب وفرهنگ تاجیکی بود . شاعران برجسته تاجیک زبان هند- امیر خسرو دهلوی،میرزا عبدالقادر بیدل،زیب النسای مخفی،میرزا اسدالله غالب ومحمد اقبال لاهوری افتخار ادبیات عالم شمول وغنامند ما میباشد.
علوم اسلامی،مکتبهای کلامی،طریقتهای تصوفی وسایر ارکان تمدن اسلامی از خراسان بزرگ در کشور هندنیز پهن گردیدند. درین زمینه علوم اسلامی،تصوف وادبیات عارفانه بزودی رشد وسیعی یافت.نتایج عملی آن بعدا درخراسان وماوراالنهر مورد استفاده قرار گرفتند،برای مثال ترجمه تاجیکی قرآن کریم که از جانب مفسر ومحقیق معروف هندشاه ولی الله دهلوی در قرن هجدهم صورت گرفت.بنابر صحیح ،ساده وروان وخوش آهنگ بودنش نه فقط در هند،بلکه در آسیای مرکزی،ایران وآسیای غربی نیز وسیعا پهن گردید.گذشته ازین، آن درصدر ترجمه های زیاد تاجیکی قرآن کریم قرار گرفت ونهایت در دوران استقلالیت ملی ما تهیه وچاپ قرآن کریم به زبان تاجیکی انجام پذیرفت،که آن حالا به کتاب رویدست شهروندان تاجیکستان تبدیل یافته است .
تاریخ گواه است که عصرهای(16- 19) بنابر عوامل عینی وذهنی بخصوص هجوم پیهم قبیله های صحرا نشین از شمال،پاییین رفتن نقش ترانزیتی وتجارتی راههای خشکه بین المنطقوی وتجارتی درآسیای مرکزی، بالا گرفتن خرافات،تعصب ،اختلاف ، ضدیت وغیره دوران رکور وتنزل اجتماعی علمی وفرهنگی بودند. در چنین دوران مرکب مذهب حنفی بازبه حفظ اصالت ونجات خلقهای آسیای مرکزی مساعدت زیاد کرد. در پرتو این ارزشهای والا تمدن تاجیکان مقام بلند اجتماعی خود رادر منطقه از دست ندادوحفظ نمود. با نظر داشت چنین مقام وجایگاه مناسب مذهب حنفی بزرگمردان این دوره- ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل وعلامه احمد مخدوم دانش حمایت وپشتیبانی از مذهب امام اعظم(رح)را در مجموع رسالت با شرف خود ومسلمانان میدانستند.
دورانیکه در شرق اسلامی جریان معرفت پروری تشکل یافته، جنبشهای اصلاحات ونوسازی به ظهور می آمد وبا مرور زمان وسعت مییافت،درین دوره عیان گردیدکه مذهب حنفی بنابرروزنه گشاده ووسیع تحمل پذیری،سازگاری با دلایل ذهنی ومفکوروی،عقلانی ومنطقی وزندگی هر روزه ونیازهای اجتماعی انسان پیوند نا گسستنی داردوبه روند تغیر وتحول سریع معاصرپاسخگو میباشد، ولی با کمال تاسف بایدذکر نمود که در عصر بیستم این نیروی عظیم معنوی درسطح مطلوب استفاده نگردیده است.
در آخر عصر بیست وآغاز عصر بیست ویکم ما شاهد تحولات عظیم وبنیادی میباشیم،که مضمون نهایت مرکب ومتضاد دارد. این ظهورات به سرنوشت تاریخی انسانیت تاثیر عمیق، روز افزون وپیوسته خواهد داشت. ما شاهدآنیم که سیلاب پر تلاطم جهانی شوی در برابرجهت های مثبت خود به اصول وارزشهای اصالتی وهویت خلقها،فرهنگها وتمدنهای تاریخی تاثیر منفی نیزمیرساند.
مبارزه شدت یابنده کشورهای قدرت طلب وساختارهای گوناگون آنها برای دستیابی به منابع حیاتی واستراتیژیک،طبیعی واقتصادی برای همه کشور ها وخلقها خطر روز افزون دارد. این خوف برای کشور های اسلامی بیشترو واضحتر است،زیرااین کشورها دارای ذخایر عظیم طبیعی بوده، ودر نقاط حساس جیوپولیتیکی وجیو استرا تیژیکی دنیا جا گرفته اند. تشوش آور اینست،که در روند این مبارزه از شیوه ها ووسیله های نامشروع وتباه کن که بیرون از معیارهای بین المللی اند،استفاده وسیع میشوند. برخی از حلقات بانفوذ از نیروی گروههای تندرو وافراطی بخاطر منافع جیو پولیتیکی خودسوء استفاده مینمایند. زیاده ازآن گروههای افراطی وحتی تروریستی که بدست دیگران ساخته شده اند، درزیر نقاب دین مبین اسلام همچون وسیله تخریبکاری ضد دولتهای اسلامی مورد استفاده قرار گرفته اند.خیلی تاسف آورست،که مقامات این دولتها تا هنوز به چنین ظهورات اعتبار جدی نمیدهند.
طبیعیست که سرچشمه اساسی رویه ها وجریانهای تندرو وافراطی مشکلات زیادی اجتماعی به شمول فقر، کم بضاعتی، بیکاری، شرایط دشوار زندگی،سطح پایین معرفت وغیره،میباشند. نیروهای معین سیاسی در داخل کشورهای نامبرده باین مشکلات جامه دینی پوشانیده، وباین اقدامشان برای گروههای نا آگاه وغرضناک میدان اعمال خرابی آوررا فراختر میسازند. در چنین شرایطی بی گفتگو اختلاف وبرخورد های دینی- مذهبی شدت میگیرند، زیرا استفاده دین به اغراض صرفا سیاسی خصوصی وگروهی عمل تاریخا آزموده شده میباشد،ولی به افتخار میتوان تاکید کرد که تعلیمات امام اعظم انگیزه هایراکه در نتیجه آنها مسلمان از روی غرض وفتنه دیگران خون برادر مسلمان خودرا میریزد،قاطعانه محکوم مینماید. اصلا میراث عقیدتی وفرهنگی ابوحنیفه در تحکیم همزیستی مسالمت آمیز تمام مسلمانان،مخصوصا تحکیم وحدت ملی تاجیکان،اهمیت حیاتی دارد.واقعا هم مذهب ابوحنیفه در طول تاریخ ودر روزگار اجتماعی مردم به عامل مهم وحدت ملی و بشری،مصالحه وتحکیم ثبات وآرامی جمعیت تبدیل یافته است. باید که ما ازین تعلیمات سازنده در اعمال روزمره خود استفاده پر ثمر نماییم.
چنانکه تاکید کردیم هنوز بعضی از دولتها ونیروهای مختلف منفعت دار،گروهها وسازمانهای افراطی با شعارهای دینی ثبات وامنیت کشورهای رشد یابنده مسلمان را زیر خطر قرار میدهند. برای پیشگیری ا زچنین پدیده های نا مطلوب،ضرور است که ازنظریات وتجربه های روز گار امام اعظم کار بگیریم.
آن گروهها ودایره های دینی که نقش بزرگ عملی مذاهب دینی اسلام را انکار مینمایند و با استفاده از موضوعات دینی فریفته سرمایه گذاری بیگانگان میشوند،در نهایت ارزشهای سنتی اسلام را نا دیده گرفته، اختلاف وضدیتهای دینی مذهبی را برمی انگیزند وکینه ،عداوت ونزاع را در جامعه بوجود می آورند.
امروز ما شاهد شدت یابی رقابت ونزاع فرهنگها وتشویق اندیشه "برخورد تمدنها" گردیده ایم.که از سوی جوانب غرض ورزان برانگیخته میشود. این پدیده در ذات خود خطر عظیم دارد، وپیشگیری از آن وظیفه هر فرد سالم اندیش جامعه میباشد . نباید فراموش کرد که برانگیختن نزاعات در زمینه های دینی ومذهبی عاقبت فاجعه ملی ببار می آورد. در چنین شرایطی برتری نیروی تحمل پرور وزندگی ساز مذهب امام اعظم کاملا واضح میگردد ومارا براه حق هدایت میکند. اندیشه های پر وسعت علمی وانسانی ابو حنیفه مارابدان وامیدارد که در چنین دوره متحول وسریع به نیروی خرد،دانش،معرفت،اصول وارزشهای زندگی ساز،گفتار وکردار مسئولانه ایشان تکیه نماییم وباکمال آگاهی ودور اندیشی بدان عمل کنیم. وسعت نظر،دید عینی وعمیق،قدرت شناخت عمده روندها وپدیده های پیچیده وپر اختلاف،روح سالم واراده متین امید مغفرت از خداوند عزوجل ،کلید اصلی توفیق وکامیابیهای نوین وآینده درخشان ما میباشد.
زندگی وکارنامه امام اعظم وتعلیمات ابد زنده اوکه پهلوهای گوناگون حیات دینی- فرهنگی کشور راچون آیینه روشن ساخته،مارا برای انجام دادن سازندگی راهنمایی میکند، که اهمیت بزرگ حیاتی دارد. بهره برداری درست ازین تعالیم والا در تامین پیوندهای مسالمت آمیز با نماینده گان دیگرادیان ومذاهب رسالت ملی و اسلامی ماست.خداوند کریم ورحیم هم دوست صالحان است.